در اشتياق پرواز بي آسمان ترينم
عمري به جرم بودن، با خاک هم نشينم
نفرين به چشمهايم، اين حفره هاي تاريک
آخر چگونه اي دور! بايد تو را ببينم؟!
اي باغ سبز سيال، آخر تو را چه مي شد
نزديک تر بيايي، تا از تو گل بچينم
در کوچه هاي ترديد، تنها رهايم آيا
تقدير بي تو بودن، نقش است بر جبينم
اي اشتياق آبي با من بمان که عمريست
در آرزوي پرواز بي آسمان ترينم