loading...
داستان, شعر,مشاوره و....
مائده بازدید : 106 پنجشنبه 18 شهریور 1389 نظرات (0)

روزی از روزها

شبی از شب ها

خواهم افتاد و خواهم مرد

اما می خواهم هر چه بیشتر بروم

تا هرچه دورتر بیفتم

تا هر چه دیرتر بیفتم

هر چه دیرتر و دورتر بمیرم

نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه

پیش از آنکه می توانسته ام بروم و بمانم

افتاده باشم و جان داده باشم

همین...!!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
آخرین لحظه دیدار به چشمانت نگاه کردم وگفتم بدان آسمان قلبم با تو یا بی تو بهاریست... همان لبخندی که تو آنرا از من ربودی برلبانت زینت بست وبه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 181
  • بازدید کلی : 5,383
  • کدهای اختصاصی
    كد آهنگ

    كد موسيقی

    style="display:none">فال حافظ